امير همايون اسفرايني (م. 902 ه.ق)

     وي از قصيده‌گويان و غزل‌سرايان قرن نهم هجري است. امير همايون در اسفراين زاده شد. او از بزرگ زادگان و سادات اسفراين خراسان است. دوران تربيت او در خراسان سپري شد. در اوايل جواني به تبريز رفت و به مجلس سلطان يعقوب آق قويونلو (883 ـ 896 ه.ق) راه يافت و با يكي از ملازمان سلطان يعقوب به نام شيخ ولي بيگ، طرح محبت و دوستي ريخت كه اين دوستي تا پايان عمرش باقي بود. سلطان يعقوب نيز امير همايون را با ديده احترام مي‌نگريست. پادشاه او را «خسرو كوچك» مي‌خواند.[1] در نسخه خطي سفينه خوشگوي هندي مذكور است كه: «هماي سايه عالم سخنوري، امير همايون اسفرايني بوده، معاصر مولانا جامي است شاعر بلند تلاش و نازك خيال بوده.»[2]

     امين احمد رازي، امير همايون را از جمله شاعران بر شمرده و گفته است: «امير همايون از نيكو طبعان آن شهر و مكان بوده، در شعر، او از شعراي گذشته و از نثر، نسرين را باز پس گذاشته   »[3] گويند زماني كه او را تعلق خاطر به جواني شيخ ولي‌بيگ پيدا شد، كار وي به جنون كشيد و او را در زنجير كردند. بعد از چند روزي كه به خود آمد، اين مطلع را سرود و به خدمت سلطان يعقوب فرستاد:

     به زنجيرم فكند از بي قراري دلستان من‌

دلِ زنجير شد سوراخ سوراخ از فغان من

اگر چه به سبب جنون كه بدو نسبت داده بودند مدتي به فرمان آن پادشاه براي معالجه در بند بود، چون بهبود يافت از مقربان سلطان گرديد.و امير همايون در ستايش او قصيده‌ها و در مرگ او رثايي سوزناك و زيبا سرود و در همين مدت نيز قاضي عيسي را كه از حاميان او بود، ستايش مي‌كرد. پس از مرگ سلطان يعقوب و كشته شدن قاضي عيسي، وي ناچار از تبريز به قريه ارمك از توابع كاشان كه شيخ ولي بيگ در آن جا بود، رفت و در كنف حمايت شيخ او قرار گرفت، ولي پس از چندي به سال 902 ه.ق بدرود حيات گفت و در قريه ارمك مدفون شد.[4] بنا به وصيت امير همايون بعد از وفاتش اين دو بيت را بر سنگ مزار وي نقش كردند:

ميا بر سر مرا روزي كه ميرم در وفاي تو        كه ترسم زنده گردم باز افتم در بلاي تو

من و خيال غزالي و چشم گرياني                گرفته كوه صفت، گوشه بياباني[5]

     ديوان[6] اشعار امير همايون در حدود دو هزار بيت است. اشعار وي ساده و روان و متضمن طرزي بسيار نو است. قصايد او مقرون به سادگي تمام و متضمن بسياري از كلمات و تركيبات متداول در زمان شاعر است، كه او آنها را در شعر گنجانيده است.  در قصيده و غزل او، اين نكته قابل توجه است كه شيوه‌هاي آماده شعري را كه شاعران آغاز قرن نهم استفاده مي‌كردند، وي كمتر به كار برده است و خود، تركيبات و طرز بياني تازه دارد، كه بيشتر از زبان فارسي رايج در عهد او گرفته شده است و تشبيهات و استعارات او هم غالباً مبتني است بر زبان عهد او و نحوة زندگي دوران او و اين خاصيت، او را به شاعران قرن دهم و يازدهم هجري بسيار نزديك مي‌كند. به همين سبب بود كه امير همايون اسفرايني، آن همه در نزد شاعران و سخن شناسان دو قرن مذكور شهرت و مقبوليت داشت، چنان كه از گفتار تقي الدين كاشي آشكار است كه گفته: «اشعار او را شعرا و فضلا مسلم مي‌دارند و در فصاحت و بلاغتش بي‌نظير مي‌دانند و غزلياتش با وجود حالت عاشقي از متانت فكري و خيالات خالي نيست و بعد از ديوان امير شاهي سبزواري، پاكيزه‌تر از ديوان وي در ميان شهرت نكرده است.»[7] 

     امير همايون اسفرايني در اشعارش «همايون» تخلص مي‌كرده است. در تذكره مجالس النفائس نيز به اين مطلب بر ميخوريم كه: «امير همايون از ولايت اسفراين بوده و طبع خوب داشته و ابيات او مشهور است.» و نيز در جاي ديگر از همين كتاب آمده است: «طبع نظم او نيكوست، و خلق حميده دارد و خلق پسنديده»[8] و اين مطلع از اوست:

افتاده‌ام به كويش از آب ديده در گل             دستي نهاده بر سر، دستي نهاده بر دل

اين ابيات از اوست:

چنان در عاشقي خو كرده دل با جور بيدادش   

كه نايد سالها از راحت و آسودگي يادش

برو اين باغ را بر ديگران ده عرضه‌اي ساقي

                                                كه من ببريده‌ام شاخ اميد از سرو شمشادش

 

مشاهير رجال اسفراين، غلامرضا فسنقري ـ احمد شاهد

 

 



[1] ـ سام ميرزا، ص 47، 48، 49، آذر بيگدلي، ص 255، 256، 257، حسين مكي، گلزار ادب، ص 27، ماه طلعت عنقا، ص 237، 243.

[2] ـ سفينه خوشگو، ص 479، 480، 481، نسخه خطي شماره 2724 مدرسه عالي سپهسالار (مدرسه عالي شهيد مطهري).

[3] ـ هفت اقليم، ج2، ص 201.

[4] ـ آتشكده آذر، ص 257، تذكره ميخانه، ص 112،‌ 113.

[5] ـ تاريخ ادبيات ايران، ج4، ص 474، نظم و نثر، ص 312.

[6] ـ فهرست نسخه‌هاي خطي امير همايون اسفرايني در كتابخانه‌هاي جهان به شرح ذيل است:

نسخه كتابخانه سلطنتي شماره 4/11080 همراه ديوان ماني و شماره 8/653 همراه ديوان شاهي سبزواري (قديمي‌ترين نسخه).

نسخه كتابخانه مجلس شوراي اسلامي شماره 2/2658 با ديباچه‌اي در سرگذشت امير همايون و شماره 395

نسخه كتابخانه ملي ايران شماره 3/290.

نسخه كتابخانه ملك نهران شماره 5937، نسخه موزه بريتانيا شماره 878  or.

نسخه مصر ـ قاهره دارالكتب 15 مجاميع فارسي طلعت.

نسخه كتابخانه عارف حكمت مدينه ـ عربستان شماره 156.

نسخه كتابخانه فرخ، مشهد شماره 2/279.

نسخه كتابخانه سپهسالار تهران شماره 290 ضميمه مجموعه اشعار خطي.

نسخه كتابخانه آقاي احمد شاهد اسفراين (كاغذ سمرقندي ـ قرن نهم).

نسخه كتابخانه دانشگاه استانبول 100 . IUK .FY  قرن 12.

[7] ـ تاريخ ادبيات ايران، ج4، ص 375، مجمع الفصا، ج2، ص 55.

[8] ـ مجالس النفائس، ص 139، 303.